نامهای از فرسنگها دور
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران، شهید غلامحسین خسرونژاد، یادگار حسن یکم فروردین ماه سال 1347 در تهران متولد شد. در دوران کودکی به همراه خانواده به شهر قدس نقل مکان کرد. او دوران تحصیلی راهنمایی را در سال 1364 در همین شهر به پایان رسانید و در همین سالها، جهت کمک به مخارج زندگی در اوقات تعطیلی مشغول به کار شد.
وی قبل از اعزام به خدمت سربازی، به عضویت پایگاه بسیج مسجد امام حسین (ع) شهر قدس درآمده بود. این شهید بزرگوار، با توجه به اعتقاد به مبانی اسلام و حفظ و حراست از مملکت اسلامی در اردیبهشت ماه سال 1366 درس را کنار گذاشت، داوطلبانه تصمیم به انجام خدمت مقدس سربازی کرد؛ دوره آموزشی را در پادگان شهید همت کرج گذراند و پس از دو ماه به لشکر بیست و هفت حضرت محمد رسول الله (ص) گردان بلال تقسیم شد و تمام دوران را با عنوان پاسدار وظیفه خدمت نمود و در این ایام در خطوط مقدم جبهه برای دفاع از اسلام جانانه نبرد کرد.
شهید خسرو نژاد پس از یک سال حضور مداوم در خط مقدم و شرکت در چندین عملیات دو بار زخمی شد سرانجام در تاریخ سوم خرداد ماه سال 1367 در جبهه غرب منطقه شاخ شمیران بر اثر بمباران هواپیماهای دشمن بعثی عراق شهد گوارای شهادت را نوشید.
شهید غلامحسین خسرونژاد در بیست و هفتم بهمن ماه سال 1366 نامهای نوشته است که نوید شاهد شما را دعوت به خواندن این نامه می کند:
به نام آنکه محبت را آفرید با عرض سلام به خدمت مادر عزیز و مهربانم و جناب آقای کربلایی امیدوارم که حالتان خوب باشد و هیچ گونه ناراحتی و کسالتی نداشته باشید و در هر کجا که هستید، خوش و خرم و پیوسته موفق و مؤید باشید و باری اگر از راه لطف و مرحمت جویای حال این بنده باشید به لطف خدا خوبم و هیچ گونه ناراحتی و کسالتی ندارم و هیچ ملالی در بین نیست به جز دوری شما عزیزان.
امیدوارم که سلام گرم مرا که از اعماق قلبم سرچشمه میگیرد از
فرسنگها راه دور از منطقه کوهستانی کردستان در خاک عراق پذیرا باشید. مامان جان دلم
خیلی برایت تنگ شده است و دوست دارم هر چه سریعتر شما را ملاقات کنم.
مامان جان همانطور که در نامه قبلی گفتم، ما در خاک عراق یعنی ماهوت هستیم و الآن که این نامه را مینویسم روز سهشنبه بیست و هفتم بهمن ماه سال 1366 ساعت دو بعدازظهر میباشد و در چادر در پشت خط به سر میبریم و ممکن است تا ده روز دیگر به مرخصی بیایم ولی چشمانتظار باشید مامان جان از راه دور علیمحمد، مریم و حسین را میبوسم و خیلی دلم برایش تنگ شده است و دوست دارم هر چه سریعتر هم شما را ملاقات کنم.
ضمناً سلام مرا به تمام اقوام و فامیل برسانید مخصوصاً ننه دایی
و زن داییها خوب دیگر زیاد مزاحم اوقات شریفتان نمی شوم و شما را به خدای بزرگ و منان
میسپارم امیدوارم بازهم شما را ملاقات کنم.
به امید دیدار خداحافظ. مشتاق دیدار ابوالفضل.