شهید «یداله بهزادپور» از شهدای دوران دفاع مقدس است او در دلنوشته‌ای که در شب قدر نوشته چنین ‌بیان کرده‌است: « مولا چندبار توبه شكستم اما توهيچ نگفتي. مولا، اين دفعه ديگر مي‌خواهم توبه واقعي كنم.»
دلنوشته


به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید «یداله بهزادپور» در بیست و ششم شهریور ماه 1345، در شمیران در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. وی هفت سالگی به مدرسه رفت و تا سال اخر دبیرستان به تحصیل خود ادامه داد. در سال چهارم دبیرستان مشغول به تحصیل بود که تصمیم گرفت برای دفاع از کشور راهی جبهه شود و درس و مدرسه را رها کرد و راهی جبهه های نبرد شد. سرانجام در تاریخ بیست و دوم اسفند ماه 1365، پس از رشادت‌های فراوان در عملیات کربلای پنج توسط دشمن بعثی به شهادت رسید. تربت پاکش در بهشت زهرا تهران نمادی از ایثار و استقامت در راه وطن است.

دلنوشته شهید «یداله بهزادپور» را در ادامه می‌خوانید.

دم‌دماي غروب است. نزديك مغرب همانطور كه توي سنگر نشستم به سرم زد تاقلم بردارم و حرف دلم راروي كاغذ بياورم. شب نوزدهم ماه رمضان است. شب ليله‌القدر است. شبي كه اگرخدا مرانبخشد چه كنم؟! كجا بروم؟! به كي پناه ببرم؟! مولاجان ترا به جان آقائي كه امشب توي مسجد كوفه به‌دست ابن ملجم كافر ضربت مي خورد، قسم مي دهم. تورا كه مرا دستم بگيري. مولا، مولا درست است كه من بي‌آبرو هستم، مولا درست است كه من بي‌پناه هستم اما دلم مي‌خواهد تو با من باشي و من باتو. مولا دلم مي‌خواهد كه امشب من را ببخشي. مولا چه كنم. ازكجا بگويم. ازكدام گناهانم ازكدام معصيت‌هايم برايت بگويم. مولا توخودت ازهمه آنها باخبري. مولا امشب شب‌ليله‌القدر است. مولا امشب شب مولاعلي است. مولا امشب شب آن آقائي است كه نيمه شب‌ها بلند ميشد و مي رفت و به اين يتيمها سر ميزد. مولا امشب شب آن آقائي است كه سردردرون چاه مي‌گذارد و مي‌گفت الهي العفو مولا علي باآن عظمت مي‌گفت: يارب ارحم ضعف بدني حالا واي به حال ما، ما چه بايــد بگوئيم. مولا ببخش به حق علي قسمت مي‌دهم. من را ببخش. عجب صفايي دارد. آدم توي سنگربنشيند و آنهم شب قدر دم‌دماي غروب آفتاب حرف دل خود را باخدا بگويد. مولادرد دلم را فقط به تو مي گويم و بس چرا ؟ چونكه فقط توئي محرم اسرار من مو، مولا مرا ببخش و ديگر دستم رابگير. مولا هرموقع كه خلوت مي‌كنم باتو دلم پر مي‌زند. براي تو مولا درست است كه حتي نتوانستهام تورا ازخودم راضي كنم اما مولا بازهم آمدم ازگناهانم توبه كنم. مولا چندبار توبه شكستم اما توهيچ نگفتي. مولا، اين دفعه ديگر مي‌خواهم توبه واقعي كنم درست است كه امشب نمي‌توانم مناجات بخوانم چراكه توي سنگر هستم و نگهباني بايد بدهم اما مولا دلم پيش تواست خودت ازمن قبول كن.

درشما وزنه وخناس ندارد اثري **** تا بود آيت حق روح خدا وصبرتان

بانگ تكبير شما مژده فتح است و قرين تا دژنصرمن الله بود سنگرتان

قال الصادق(ع) : عجبا للمتكبر الفخور الذي كان بالامس نطفه ثم هو غدأحيفه عجب است از تكبر كننده برخود باكنده آنكس كه ديروز نطفه (بدبو و بي ارزش) بوده و سپس فردا مرداري گنديده است.


منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره اسناد انتشارات، هنری

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده