دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۱۴
همسر شهید "ابوالفضل راه چمنی" می گوید: یک ماه بعد از عروسی مان به سوریه رفت، بعد از آن دیگر آرام و قرار نداشت. ابوالفضل بی قرار حرم شد و من بی قرار ابوالفضل.
بی قرار حرم

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران، یک ماه بعد از عروسی مان به سوریه رفت، بعد از آن دیگر آرام و قرار نداشت. ابوالفضل بی قرار حرم شد و من بی قرار ابوالفضل. او مدافع حرم شد و من مدافع راهش. او می رفت برای دفاع از حرم بی بی سلام الله علیها و من می ایستادم برای ذفاع از اهدافش.

از گوشه و کنار خبر می رسید که بعضی بستگان و آشنایان می گویند چرا ابوالفضل به سوریه می رود؟ و بعضی هم به من اعتراض می کردند که به عنوان همسر ابوالفضل، چرا با او همراهی می کنم و اجازه می دهم. که برود؟ بعضی هم می گفتند مگر چقدر پول می دهند؟!

حرف هایی که می زدند همه یک هدف را دنبال می کردند و آن این که ابوالفضل هر کاری که می کند، بکند و هر کجا که می رود، برود. فقط جزو مدافعین حرم نباشد!

ابوالفضل، خانواده اش و من این حرف ها برای مان پوچ و بی احساس بود، ما داشتیم با خدا معامله می کردیم. معامله ای که ابتدا و انتهایش به لبخند بی بی علیهاالسلام ختم می شد.

ابوالفضل بی اعتنا به این حرف ها در طول سال، چند بار به مأموریت می رفت و هر بار چهل و پنج روز یا دو ماه می ماند. چندین بار پشت سر هم به سوریه اعزام شد. هفتمین اعزامش شهریور 1394 بود. بعد از دو ماه مأموریت اش به پایان رسید و به خانه برگشت.

همان روزها گفت: «احتمال این که به همین زودی بروم، هست.» مدتی گذشت و خبری نشد. همچنان ابوالفضل دلتنگ و بی قرار حرم بود. خیلی ناراحت بود. یه جورایی دلش پیش حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) جا مانده بود.

یک روز، کلیپی از شهدای مدافع حرم دیدم. تعدادی از همکاران ابوالفضل که شهید شده بودند داخل کلیپ بودند. کلیپ را بهش نشان دادم. حال عجیبی پیدا کرد. بغضش گرفت و از اتاق خارج شد. من دنبالش نرفتم که راحت باشد. خودم هم نتوانستم بغض ابوالفضل را تحمل کنم و گریستم. می دانستم حال عجیبی دارد. به قول خودش از رفقای اش جا مانده بود. تأخیر در سفر بغض اش را سنگین تر می کرد.

مهناز اُبویسانی(همسر شهید)

ادامه دارد...

منبع: صندوقچه گل رز

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده