از سوی انتشارات نظری به چاپ رسید؛
کتاب «پرواز دلخوشی های مادر»، خاطرات شهید مدافع حرم «هادی غلامی» که «زینب خزایی» با مروری بر خاطرات این شهید یاد و خاطره اش را گرامی می دارد.
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ کتاب «پرواز دلخوشی های مادر» به قلم زینب خزایی، زندگی خاطرات شهید مدافع حرم هادی غلامی، این مادر شهید روایتی از روزهای با هم بودن را در قالب خاطرات شهید «هادی غلامی» را دربَرمی‌گیرد.

خاطرات شهید مدافع حرم «هادی غلامی» در کتاب «پرواز دلخوشی های مادر»
فصل آغاز

پدرم اسم بچه ها را از روی قرآن و کتاب های معتبر انتخاب می کند، یعنی روز و ساعت و تاریخ تولد بچه ها را متناسب با روز ولادت یا شهادت ائمه اطهار(ع) و یا قرآن برمی گزیند. روز عید بود که ما از بیمارستان با شور و شوق به خانه آمدیم. آقا طاهر به مخابرات رفت و با خانه ی مادر حسین که تلفن داشتند تماس گرفت و پس از احوال پرسی و تبریک عید، مژده ی تولد بچه مان را داد و گفت: که پدر مرا هم در جریان بگذارد.

پس از آن یک ساعت که تماس گرفتیم، پدرم گفت: به یُمن تولد امام هادی(ع) که دیشب شب میلادش و امروز روز ولادتش است، اسم بچه را علی الهادی بگذاریم و ما هم که تا قبل از آن به بچه، محمد سجاد می گفتیم، اسم بچه را با خوشحالی علی الهادی برگزیدیم.

فصل تحصیل

روزی که هادی را بردم در مدرسه ی راهنمای اش (مدرسه ی جمهوری اسلامی) که روبروی پاسگاه ملارد بود، ثبت نام کنم، روزی پر از شادی و امید برایم بود. تا قبل از آن روز که پاهایم کم توان بود و ضعیف. ولی آن روز انگار نسیمی مرا به جلو حرکت می داد. احساس درد در پاهایم نداشتم و قدم زدن برایم مشکل بوجود نیاورد.

آن لحظاتی که داشتم پرونده ی تحصیلی هادی را تکمیل می کردم، این حس بر من القا شد، که دارم پرونده ی بهشت رفتن هادی را امضا می کنم.!!! یعنی تا این حد و اندازه، مدرسه رفتن هادی برایم شیرین و لذت بخش بود.

فصل شهادت

دوستش می گفت: هادی چند روز قبل شهادتش یک پیرزن شعیف و کودک سه ساله را از خرابه نجات داده بود. این همان هادی ای بود که روزهای اول رسیدنش به خان طومان از این که تنهایی برود از سنگر مرکزی که پانصد متر از سنگر فاصله داشته و غذای نیروها را تحویل بگیرد می ترسید و قدم از قدم برنمی داشت.

همان روز جلوی تانک دشمن می رود و بچه ها هر چه می گویند نرو. می گوید مادرم مرا امشب حلال کرده. من خیالم راحت است. می روم تانک را سرگرم می کنم تا بچه ها عقب نشینی کنند و برگردند. بر اثر اصابت ترکش خمپاره دچار موج گرفتی می شود و به دیدار محبوبش می شتابد.


این کتاب از سوی انتشارات نظری - در سال 1397 چاپ شده است. چاپ اول این کتاب با شمارگان پانصد نسخه، به قیمت بیست و پنج هزار تومان بفروش رسید.

علاقمندان به تهیه این کتاب می‌توانند با مراجعه به کتابخانه تخصصی ایثار و شهادت شهرستان های استان تهران و یا با شماره تماس 54132240-021 تماس حاصل نمایند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده