قسمت اول زندگی نامه شهید «حاج ولی الله قمی» منتشر شد؛
آنگاه در سال 1363 در حالیکه سه شهید از خانواده خود را (شهید حسن، علی و وحید قمی) را به اسلام عزیز تقدیم کرده بود به سرپرستی بنیاد شهید انقلاب اسلامی پاکدشت منصوب شد و عجبا که چه رابطه ظریف و حساسی میان او و شهادت وجود داشت، که خدمت به خانواده شهیدان را با عشق تمام نصب العین خود قرار داده بود.
خدمت به خانواده شهدا را توفیق وصف ناپذیزی می دانست

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ طلبه شهید ولی الله قمی در سال 1337، در روستای مامازند ورامین متولد و پدرش که عارفی روشندل بود او را ولی الله نامید به امید آنکه به ولایت و محبت الله نایل آید. و سرانجام نیز چنین شد.

حاج ولی الله قمی تحصیلات کلاسیک خود را تا سوم دبیرستان در منطقه پاکدشت و سپس در تهران ادامه داد و همگام با تحصیل برای تأمین معاش خود و خانواده به کارهای مختلف کشاورزی و دامداری می پرداخت او کودکی با محبت و پر احساس بود.

و لذا از همان اوان شروع زندگی همواره در اعماق دل اطرافیانش برای خویش جای گزیده بود و از علاقه بیش از حد آنان برخوردار بود. در ایام نوجوانی با مسجد و روحانیت پیوندی عمیق برقرار کرده بود و کمتر مجلس و محفل دینی در آن منطقه برگزار می شد که جای وی در آنجا خالی باشد.

«تحصیلات در حوزه علمیه قم»

سال 1353 که سال آخر تحصیلات دبیرستانی او محسوب می شد آن را نیمه کاره رها کرد و به همان دلایل فوق الذکر برای تحصیل علوم دینیه به حوزه علمیه قم پا نهاد و مشتاقانه به درس خواندن پرداخت. علاقه و پشتکارش باعث شد که در مدت نسبتاً کوتاهی تقریباً تا اتمام لمتعین شهید پیش رود و خود را برای ورود به سطوح عالیه حوزه آماده نماید.

شهید حاج ولی الله قمی در طول تحصیل همواره به تهذیب اخلاق اهمیت فراوانی می دادو از محضر اساتید اخلاق حوزه علمیه کسب فیض می نمود در مدت تحصیل حتی الامکان رفتن به مسجد جمکران را در شبهای جمعه ترک نمی کرد و به طور مرتب به زیارت حضرت معصومه علیها السلام مشرف می شد و بدین طریق علم و عمل را به هم درآمیخت.

«ترسیدم نتوانم دین خود را حفظ کنم»

در آن هنگام که عازم حوزه علمیه قم بود به او اصرار زیاد کردم که عجله نکن تحصیلات دبیرستانی خود را به پایان برسان و پس از اخذ دیپلم به حوزه قم عزیمت کن. در ابتدا پاسخی نداد و طبق عادت همیشگی با لبخند از کنار پیشنهاد من گذشت وقتی اصرار کردم پاسخ داد ترسیدم تا پایان تحصیلات به دلیل آلوده بودن محیط تهران نتوانم دین خود را حفظ کنم.

«خود سازی در زندان»

اوج گیری مبارزه بی امان امت اسلامی ایران نقطه عطفی در زندگی حاج ولی الله قمی بود شهید عزیزمان به طور فعال در امر پیشبرد انقلاب اسلامی همت گماشت و با همکاری بعضی از دوستان و از جمله شهید حجت الاسلام والمسلمین، رضا مظفر ضمن توزیع اطلاعیه های حضرت امام و پخش تراکت و دیوار نویسی در شهر خون و قیام (قم) اطلاعیه های دست نویسی تحت عنوان طلاب شهرستان ورامین در حوزه علمیه قم تهیه و در مدرسه خان نصب می کردند و در همین راستا توسط ساواک قم به همراه شهید حجت الاسلام رضا مظفر دستگیر و مدتی را در زندان به سر برد و شکنجه های شدید و سختی را تحمل نمود.

ولی کوچکترین خللی در اراده او حاصل نشد و مصمم تر از پیش، پس از آزادی از زندان فعالیت خود را تشدید بخشیده و به امر مبارزه با رژیم پهلوی و تهیه سلاح و ساختن سه راهی دست ساز رو می آورد. در یوم الله بیست و دوم بهمن نیز در تهران حضور فعال داشت و پیروزی انقلاب اسلامی را در میان سفیر گلوله ها جشن گرفت.

«کسب افتخار جانباز بودن»

پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدتی را در کمیته مرکزی در امر تحکیم بخشیدنبه نظام نوپای جمهوری اسلامی شرکت نمود و مجدداً برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم بازگشت و بعد از مدت کوتاهی با صدور فرمان تاریخی امام خمینی(ره) در مورد ضرورت حضور سریع نیروها در کردستان بدانجا شتافت و بیش از یکسال مسئولیت اعزام نیرو را در خظه غرب کشور به عهده داشت.

و در همین ایام در درگیری با ضدانقلاب و مزدوران دمکرات در اطراف شهرستان پاوه علیرغم جراحت سختی که در اولین لحظه درگیری پیدا کرده بود، ضربات سخیت را به مزدوران وارد کرده و دلیرانه تا رسیدن نیروهای کمکی مقاومت نمود. آن گاه مدت زیادی را در بیمارستان و منزل بستری شد و از ناحیه پا دچار نقص عضو گردید و به درجه جانبازی انقلاب را برای خود همراه آورد.

«خاطره ای از دیدار دو شهید»

در بیمارستان مصطفی خمینی تهران در اطاقی که او بستری بود به عیادتش رفتیم چند لحظه بعد برادربزرگ او (شهید حسن قمی) نیز به ملاقاتش آمد به مجرد اینکه چشمان دو برادر به یکدیگر خیرع شد شهید حسن قمی با لبخندی کنایه آمیز گفت: ما منتظر شنیدن خبر شهادت تو بودیم مجروح شدن در راه خدا که چندان مهم نیست...

«خدمت به مستضعفین و خانواده معظم شهداء»

شهید قمی پس از بهبودی نسبی مدتی در دادسرای انقلاب پاسداران به عنوان مسئول شعبه دو دادیاری انجام وظیفه نمود و در همین ارتباط برای انجام مأموریت مدتی را در سوریه و لبنان گذرانیده، سپس سرپرستی کمیته انقلاب اسلامی مامازند (ستاد عملیاتی بعثت) را بر عهده گرفت و چندین سال در این مسئولیت خدمات ارزنده ای از خود برجای گذاشت.

آنگاه در سال 1363 در حالیکه سه شهید از خانواده خود را (شهید حسن، علی و وحید قمی) را به اسلام عزیز تقدیم کرده بود به سرپرستی بنیاد شهید انقلاب اسلامی پاکدشت منصوب شد و عجبا که چه رابطه ظریف و حساسی میان او و شهادت وجود داشت، که خدمت به خانواده شهیدان را با عشق تمام نصب العین خود قرار داده بود.

و حتی المقدور جای خالی شهیدان را در لطف و محبت پدری نسبت به فرزندان شاهد و رسیدگی به مشکلات خانواده هایشان با سوز و گداز پرکرده بود. او که خود عاشق شهادت بود جز سر و کار داشتن با وارثان نمی توانست شغلی برای خود برگزیند و چهره غم گرفته این عزیزان در شهادت حاج ولی الله قمی خود بهترین گواه این امر است.

و سپس در سال 1356 در فاجعه مکه معظمه مادرش نیز به دست وهابیت آل سعود جنایتکار به کاروان شهیدان پیوست و در این محشر نیز شاهدی دیگر از خانواده را در قربانگاه عشق اُُضحیه نمود.

ادامه دارد...

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده