خاطرات پدر « شهید مهدی نیک فرجام عبدی »
چهارشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۳۵
« شهید مهدی نیک فرجام عبدی » بیست و سوم آذر 1375 ، در مقابل مسجد اعظم زادگاهش توسط عوامل رپیم شاهنشاهی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید.

خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است.امام خمینی (ره)


نوید شاهد آذربایجان غربی : « شهید مهدی نیک فرجام عبدی » سوم مهر 1340، در یک خانواده ی مذهبی ومتدین در دامان بکر روستایی سرسبز و زیبا به دنیا آمد. زیبایی روستا چنان دلفریب بود که مهدی همیشه با نگاهی تحسین برانگیز به آن می نگریست و شکر خدای بزرگ را به زبان می آورد. همین شگفتی ها طبیعی و بکر روستا از مهدی ،انسانی لطیف ساخته بود. همین شگفتی های طبیعت او را ساعت ها پای تفکر در آفرینش می برد. در کلاس درس هم گاه و بی گاه از معلمش درباره چگونگی آفرینش صحبت می کرد. وی نیز مثل صدها دانش آموز جویای علم به علت فقر مالی و مسافت زیاد ازشهر توانست به سختی  ادامه تحصیل دهد.


به نقل از پدر « شهید مهدی نیک فرجام عبدی » :

« مهدی اولین و آخرین بچه ام بود، از روز تولدش به خانه ما وفا و صمیمیت به ارمغان آورد، تا هفت سالگی توانستیم به او اصول دین را بیاموزیم، تا هفت سالگی این روستا، چون بچه های دیگر جولانگاه او بود، در شهر درس می خواند و طرف عصر به ده بر می گشت، برای کسب علم و دانش اندوزی راه زیادی طی می کرد و رنج بسیاری می برد، صبح زود از ده به شهر می رفت و عصر برمی گشت، ولی هرگز گله ای نداشت، زیرا که می خواست به فرمان پیامبرش که فرمود: «ز گهواره تا گور دانش بجوی»، عمل کند در همین ایٌام بود که همیشه بعد از برگشتن از مدرسه، به طبیعت پناه می برد و مدتها در فکر فرو می رفت و گاهاً از عجایب خلقت پروردگار سخن می گفت و از وضع حاکم بر اجتماع گله می کرد که همه می دیدند و لمسش می کردند اما چاره ای نمی اندیشیدند و ساکت بودند، تا اول دبیرستان تحصیلش را ادامه داد به آن اندازه که لازم بود بداند، به صنعت علاقه زیادی داشت و شاید همین مسئله باعث شد که درس را رها کرده صنعت را انتخاب کند، بدین جهت به مکانیکی پرداخت، مدتی شاگردی و بعد استادی!»


« یک روز قبل از شهادتش ،مهدی چند تن از دوستانش که یکی از آنها نیزآخوند بود، به خانه مهمان آورده بود. همه مذمت می کردند مهدی کم تلاش کن، مواظب خودت باش، بلاخره سرت را به باد می دهی. ولی او در جواب آنان می گفت:« من راهم را انتخاب کرده ام، فردا روز شهادت من است و من به استقبالش می روم، »

فردا همان شد که مهدی گفته بود. جریان به این طریق بود که افراد چماق به دست به شهرحمله کرده بودند و می خواستند مسجد اعظم را به آتش بکشند، مهدی نیز برای دفاع از مسجد با شنیدن این خبر به شهر رفته ودر   صف تظاهرات کننده ها شروع به شعارددادن می کند. موج مردم با صدای مهدی تحریک شده و بر تعدادشان اضافه می شود. مأمورین طاغوتی كه با اراذل و اوباش همكاري مي كردند، مهدی را در مقابل مسجد به شهادت می رسانند. مهدی آن روز پس از مقاومت زیاد و دفاع سرسختانه از مسجد و هدفش توسط اشرار در بیست و سوم آذر ماه 1357 به  شهادت می رسد. آری؛شهید به آنچه می خواست رسید.روحش شاد و یادش تا به همیشه گرامی باد!

اسناد : بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده