مقاله ای که در شب بیست و دوم بهمن 1358 نوشته شده است:
این پاسدار شهید در نوشته ای زیبا و انقلابی آورده است : نه، جوشش خون شهیدان مان افزون است . آنان نظاره گر عملیات مایند، آنان ما را به طلب میخوانند و آیه لا تحسبن را سر می دهند،
مقاله ای در مورد خفقان رژیم شاهنشاهی/ قسمت دوم
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید حسن رفيعی/ پنجم تیر 1340، در شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش نصرت الله، فرش فروش بود و مادرش محبوبه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضوریافت. هفتم آبان 1359 ، با سمت تک تیرانداز در سرپل ذهاب توسط نيروهای عراقی به شهادت رسید. اثری از پيکرش به دست نیامد. برادرش مرتضی نیز شهید شده است.

شهید «حسن رفیعی» مقاله ای در  بیست و دوم بهمن 1358 نوشته است که در ادامه می خوانید؛

یکسال گذشت...

نه ، نه همین دیروز بود که طاغوت را راندیم و همین دیروز بود که خلقمان سلاح بر دست و جان بر کف به نظام 2500 ساله شاهنشاهی خاتمه داد. آری ، گرامی میداریمش ، یاد خلقمان و یاد رزمیدنش را و چه نیک گفته قرآنمان و شعار ملتمان به حقیقت گرائید که و نرید انمن .....و خلقمان که فریاد میزد وای به روزی که مسلح شویم و دیدیم که چه سان ارتش نظام طاغوت را با آن همه قدرت و اقتدارش به زیر کشید.

اکنون سلاح هایمان باید همچنان در دست همان فشرده گردد، چرا که هنوز وارث زمین نه ایم و هنوز مستکبران را نرانده ایم و هنوز امید مستضعفان را از یأس نرانده ایم ، هنوز دیکتاتوران خون آشام از کارتر ناسادات از بگین تا کارمل را به میز محاکمه نکشانده ایم هنوز خمینی ها در رزمند و هنوز پیکار جویان از فیلیپین تا صحرا تا مغرب در جنگند، چسان ساکت نشینیم ، و چسان جشن بپاداریم.

جشن ما روزی رنگ جشن خواهد گرفت که شاهد پیروزی تمام مستضعفان باشیم و شاهد بالا رفتن قرآن هامان بر فراز ممالک تمامی تحت ستم باشیم ، هنوز سیطره استعمار از کشورمان برداشته نگشته ، چه سان شادی کنیم .

 جوشش خون شهیدان مان افزون است . آنان نظاره گر عملیات مایند، آنان ما را به طلب میخوانند و آیه لا تحسبن را سر می دهند،

هنوز خشم و خروش شهیدانمان بر ما می تازد ، هنوز مادران چشم انتظارمان ما را علیه بیدادگرانی میخوانند و هنوز خواهر برادر از دست داده مان سیل اشکش جاریست بیائیم متحدانه و یکپارچه قدم در راه بی بازگشت بگذاریم چه ، که نهادیم و برفتند و فقط ما ماندیم.

آری- هنوز زوزه سگهای ولگرد از گنبدمان بگوش میرسد هنوز صدای کثیف استعمار از کردستان بلند است ، چه سان ساکت نشینیم و چسان جشن بگیریم. باید که رفتنی دیگر آغازید ، ماندن گندیدن است و بودن سیل خروشان خون شهید و تبریک برای شهیدانمان و بس. والسلام

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده