می خواهم همچون سالار شهیدان بگویم یا اسلام یا شهادت
وصیت نامه شهید «مجید مداح» را در سالروز شهادتش می خوانید؛
با سلام بر حضرت مهدی و درود بیکران بر خمینی کبیر:
پدر و مادر گرامی:از اینکه برای من زحمت کشیده اید و به خاطر من متحمل زحمات و رنجهایی شده اید نمی دانم چطور قدردانی کنم فقط می توانم بگویم اجر شما با سید الشهدا و خداوند متعال . شما را مد نظر دارد .
برای من گریه نکنید چون من امانتی بودم از طرف خداوند نزد شما و حالا هم بطرف همان ایزد یکتا رفته ام .پدر عزیزم مرا حلال کن آخر سر همه ی ما جایمان مشخص است و هیچکس نمی تواند از مرگ فرار کند . پس چه بهتر که انسان در بستر نمیرد و مانند سید الشهدا در این دنیا بگوید یا اسلام یا شهادت و آنقدر در این راه می جنگیم تا پیروز شویم ، اگر شهادت هم نسیبمان شد و لیاقت داشتیم که در آن حال هم پیروزیم.
گفتنی ها رو با برادر بزرگترم گفته ام فقط به او بگویید خودش می داند چیکار کند .به حمید بگویید اسلحه خود را همچنان محکم بدست داشته باشد چون بیت المقدس این قبله اول مسلمین هنوز در دست اشغالگران است و تا ظهور حضرت مهدی کسی نباید از جنگیدن با کفار دست بردارد تا خود ایشان ظهور فرمایند تکلیف آن موقع ما را ایشان خود می گویند .
و اما منیر خانم :
به منیر خانم این مادر دوم ما بگویید که مرا حلال کند اگر هم از من بدی دیده بگویید فکر کند که من هم یکی از پسرانش و من خودم شرمنده ی این بانوی محترم هستم هر چه باشد برای ما خیلی زحمت کشید .
از همسر خود خیلی خیلی سپاسگذارم و در کنار آن خیلی هم شرمنده ام فقط از او می خواهم راهی که به او گفته ام بپیماید و پسرم علیرضا را چنان تربیت کند که راه پدر خویش را بپیماید باشد تا در سرایی دیگر در کنار هم روزگار را به خوشی بگذرانیم ، زیاد احساس دلتنگی نکن فقط وقتی پسرم بزرگ شد به او بگو که اگر پدرت بود از تو چه توقع هایی داشت .
به خواهرانم فرزانه و نرگس بگویید وقتی مجید در جبهه بود خیلی دلش برای شما کوچولوها تنگ می شد. از شماها می خواهم خواهرانم را طوری تربیت کنید که وقتی بزرگ شدند راه زینب را بپیمایند. سعید و مرتضی را و مجتبی هنوز خیلی کوچک هستند و برای آنها حرفی ندارم. در آخر از همه آشنایان و خویشان بخواهید که ما را حلال کنند. امیدوارم که در آن دنیا همه کسان خود را روسفید ببینم.
والسلام مجید مداح / بیست و نهم دی 1365