نامه خواندنی یک نوجوان شهید/ برایم نامه ننویسید!
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید سیدمحمود میریعقوبی/ بیستم آذر 1342، در شهر کیلان از توابع شهرستان دماوند دیده به جهان گشود. پدرش سیدیعقوب، در شرکت آب معدنی کار می کرد و مادرش صفیه نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه در رشته تجربی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوازدهم مهر 1361، در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای روستای سادات محله تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.
نامه شهید؛
خدمت پدر مهربان سیدیعقوب
با درود به رهبر کبیر انقلاب و بت شکن زمان و با سلام به شهیدان اسلام از صدر تا شهدای جنگ تحمیلی عراق و با درود بر آنهائیکه با نثار خون خود ذرخت تنومند اسلام را آبیاری کردند.
خدمت پدر گرامی و عزیز خود سلام می رسانم و امیدوارم که پیروز و موفق باشید و اگر احوالی از این بنده حقیر خود خواسته باشید بحمدالله برقرار است. پدر راستی امیدوارم که از من راضی شده باشی و مرا ببخشی چون تا به سن رسیده ام کار مثبتی برای شما انجام نداده ام.
خدمت مادر مهربان خود سلام و دعا می رسانم و از دور دست و روی او را ی بوسم و امیدوارم که حالش خوب باشد و برای من ناراحتی نداشته باشی چون مادر اینجا اصلاً ناراحت نیستم و از شما می خواهم که وقتی این نامه را می خوانید گریه نکنید چون ما برای خدا کار می کنیم و خدا خودش همه رزمندگان اسلام را یاری می کند.
خدمت برادر عزیزم سیدایوب میریعقوبی سلام و دعا بلند می رسانم و امیدوارم که حالش خوب باشد و همیشه در کارهایشان موفق باشد خدمت زن داداش سلام می رسانم خدمت باباغضنفر سلام و دعا بلند می رسانم و امیدوارم که حالش خوب باشد خدمت محبوب و فاطمه سلام می رسانم و امیدوارم که حالشان خوب باشد.
خدمت اسد و رقیه سلام و دعا بلند می رسانم و امیدوارم که حالش خوب باشد و خدمت محمد و معصومه و منصوره یک به یک سلام می رسانم و خدمت دائی اسد و زن دائی حشمت سلام و دعا بلند می رسانم و خدمت سبزعلی و خاله بلور سلام می رسانم. خدمت سیدعلی رجبی و خورشیدخانم سلام می رسانم. خدمت سیدیونس و خاله سلام می رسانم.
خدمت حسن و خانواده اش سلام می رسانم و خدمت تمام دوستان و آشنایان یک به یک سلام و دعا بلند می رسانم و از شما می خواهم که برای من نامه ندهید چون جای من مشخصی ندارم، و راستی عطا هم در جنوب هستند اما من هنوز او را ندیده ام چون او در خرمشهر است ولی ما اکنون در اهواز هستیم و تا یکی دو روز دیگه به جبهه خواهیم رفت.
دیگر عرضی ندارم بجز دوری شما/ امیدوارم ما را از دعای خود مرحوم نفرمایید
و در آخر شعار خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار را یادتان نرود/ متشکرم/ امضاء/ سیزدهم مرداد 1361/ سیدمحمو میریعقوبی