وصیت نامه شهید در سالروز شهادتش می خوانید؛+ دستخط شهید
همسرم پس از مرگ من بجای گریه و ناراحتی کمی در مورد حضرت فاطمه ، حضرت زینب مطالعه کن. و سعی کن فرزندی مسلمان و با تقوا و با ایمان تحویل جامعه بدهی همسرم همانطوریکه در این دهسال همه به نام تو قسم می خوردند سعی کن بقیه عمرت را هم به این منوال بگذرانی فقط تنها سفارش من در مورد پسرم و نشان دادن راه صحیح به او و خوشحال بودن تو از مرگ من باشد.
من به آرزویم رسیده ام

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید سیدقاسم خرم دره خلدی/ بیست و پنجم بهمن 1333، در شهرستان ری به دنیا آمد. پدرش سیدناصر، کمک فنرساز خودرو بود و مادرش صاحب جان نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. او نیز کارگر کمک فنر سازی بود. سال 1357 ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دهم مهر 1361، با سمت تک تیرانداز در سومار توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. پیکر وی را در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاک سپردند.
شهید «سیدقاسم خرم دره خلدی» در بیست و دوم مرداد 1361 در اولین وصیت نامه اش نوشته است؛

وصیت «1»

بسم الله الرحمن الرحیم

زمرگ برادرانم مرا خاطری پریشان است*** گواه صادق من این دو چشم گریان است

برفتند برادران بسیجی بسوی روضه رضوان*** جائی که جوار رحمت بی انتهای یزدان است

نثار هدف و عقیده ام اگر جان دهم به سود*** براه اسلام هزار جان دادن وظیفه انسان است

منافق نادان مباش غافل و مغرور در این دنیا *** هر آنکه هست به این جهان همان دو روزه مهمان است

برفتند برادران سپاه و بسیج لیک خاطرشان *** هماره جای گزمن در قلوب یاران است

از طرف سید قاسم خرم دره جوان توبه کار در راه اسلام

« قال رسول الله »

 ما من شیی ء احب الی الله من مثاب نائب *** چیزی نزد خداوند محبوبتر از جوان توبه کار نیست 

مادر با شرمندگی خدمتت سلام کرده و دستت را می بوسم مادر من آنچه که می خواهم بگویم نمی توانم به روی کاغذ بیاورم ولی دو خواهش از شما دارم اول اینکه مرا عفو نمایی و دوم آنکه اگر من به آرزوی خود رسیدم تو ناراحت نشوی و هرگز برای من اشک نریزی بلکه بسیار هم خوشحال باش مادر تو خود میدانی که من راهم را در کمال روشنی و با کمال صداقت و از روی عشق و علاقه ای بی حساب انتخاب کرده ام.

چون دنیای بی ارزشی که ما برای امتحان چند روزی در آن میهمان هستیم ارزش دل بستن و عشق ورزیدن به آن را ندارد پس چرا ما عشق به کسی که ما را آفریده نورزیم و از او اطاعت نکنیم ما که از یک افسر یا پاسبان می ترسیدیم هرگز از خدای خود خبری نداشتیم مادر این مردم یا ماها فکر نمی کنیم که چیزی به جز نیکی از این دنیا نمی جویم.

من به آرزویم رسیده ام

پس چرا به فکر مال اندوزی و ذخائری باشیم که اصلاً در آن عالم اصل زندگی به درد ما نمی خورد مادر ما یا من که میدانم میمیرم و یا میمیریم پس چرا در راه حق و حقانیت نمیرم و یا نمیریم مادر من دلم نمی خواهد که مانند بیچارگان در گوشه ای کز کرده و بمیرم بلکه می خواهم راه جد ساداتم را در پیش گرفته و مرگ را چنان در برگیرم که فریادش بلند شود.

یا رب غیر از تو مرا یار و امید دگری نیست*** این جسم به جز درگه تو محتاج کسی نیست

تا جان به بدن دارم در راه تو جنگم*** جان دادن در خانه و بستر که برایم هنری نیست

خدمت همسر عزیزم

همسرم خوشحالم برای اینکه خداوند چون پدر مهربان بالای سر همه انسانها و سرپرستی دلسوز می باشد و هر آنچه مصلحت او باشد همان می شود همسرم پس از مرگ من بجای گریه و ناراحتی کمی در مورد حضرت فاطمه ، حضرت زینب مطالعه کن.

و سعی کن فرزندی مسلمان و با تقوا و با ایمان تحویل جامعه بدهی همسرم همانطوریکه در این دهسال همه به نام تو قسم می خوردند سعی کن بقیه عمرت را هم به این منوال بگذرانی فقط تنها سفارش من در مورد پسرم و نشان دادن راه صحیح به او و خوشحال بودن تو از مرگ من باشد خوب همسرم خدا نگه دار اگر از من بدی دیدی مرا عفو کن با تقدیم احترام همسرت سید قاسم .

من به آرزویم رسیده ام

وصیت «2»

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران عزیزم یکایک سلام عرض کرده و طلب عفو و بخشش دارم برادران بزرگترم سید مرتضی و سید مهدی من که نتوانستم در مورد شما دو برادر قضاوت کرده و خواستار اتحاد شماها باشم لیکن از خداوند می خواهم که شما را یاری کند تا با هم صمیمی بوده و متحد باشید خوب برادرانم من را هم را با چشمانی باز انتخاب کردم و به ندای جدم لبیک گفتم چون تمام دوران زندگی من تجربه بوده است حتی همنشین با انسانهائی امثال نیز  من درس بزرگی بود که گرگان همیشه میتوانند به لباس میش در آیند و زندگی رجائی با هم درس عبرتی برای شماها و دیگران باشد.

چون دادم رضا به داده حق*** نامم به جهان همیشه ماند

باشم به دین و عقیده ثابت*** چون روز حیات من سر آمد

نقش بسته دلم به نور توحید*** بر نور شد دلم از مهر احمد

خوش به آن شهید که برادرم رفت*** من هم بروم بسوی آل محمد

برادرانم سید کاظم و سید محسن سلام عرض می کنم

کاظم سخن را کوتاه کرده و خیلی سریع می گویم اول آنکه با برادرت محسن همیشه اتحاد داشته باشد و نگذار که کسی حتی همسرتان هم در کارتان دخالت داشته باشند دوم آنکه از هر دوی شما و خانواده تان طلب عفو می کنم و از خواهرانمان و همسرانشان بخواه که مرا بخشیده و اگر ممکن است نگذارند که به خواهران من سختی بگذرد از طرف من از فرج خداحافظی بکن کاظم سعی کن خودت و فرزندانت که تمام خانواده هستند دنباله روی راه و پیام امام باشید.

دستخط وصیت نامه شهید «سیدقاسم خرم دره خلدی»
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده