مجموعه دستخط های به جا مانده از «شهید جعفر ذاکری»؛
شنبه, ۲۴ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۳۶
شهید «جعفر ذاکری» در سرودهایش چنین می نگارد؛ شهد شهادت چشید در ره جانان شهید *** چون رخ جانان بدید سیر شد از جان شهید *** دست ز جان شست و شد عازم میدان عشق *** تا که دهد پاسخ پیرجماران شهید *** مرشد پیرش چو گفت وقت جهاد است و جنگ *** بی خبر از خویش شد عازم میدان شهید ***در حقیقت چو تافت از بر حق بر دلش *** از من خود دل برید و خندان شهید
شهادت چیست؟

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید جعفر ذاکری/ بیست و یکم شهریور 1347، در شهرستان سراب ب دنیا آمد. پدرش مرتضی، نجار بود و مادرش معصومه نام داشت. تا دوم متوسطه در رشته تجربی درس خواند. در جهاد سازندگی کار می کرد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم بهمن 1365، با سمت مسئول پدافند ضدهوایی در شلمچه بر اثر اصابت راکت به شهادت رسید. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.

سرودهای شهید جعفر ذاکری در سالروز وصالش می خوانید؛

«شهید»

شهد شهادت چشید در ره جانان شهید *** چون رخ جانان بدید سیر شد از جان شهید

دست ز جان شست و شد عازم میدان عشق *** تا که دهد پاسخ پیرجماران شهید

مرشد پیرش چو گفت وقت جهاد است و جنگ *** بی خبر از خویش شد عازم میدان شهید

در حقیقت چو تافت از بر حق بر دلش *** از من خود دل برید و خندان شهید

راه شهیدان درست هست خط سرخ عشق *** لاله شود، سر زنده فصل بهاران شهید

شهادت چیست؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پر گرفتن تو از این خانه و رفتی ز هجرم *** خاطرات نمی رود ای گل من از نظرم

بازگشتید همه همسرانت بر وطن *** تو کی خانه گریزی که ز تو بی خبرم

دو وصیت دارم، بسوی گوی من پر بکشم *** نتوانم که کنون مرغک بی بال و پرم

خفته ای در دل خاک و نکنی باز من *** ای که از داغ تو سرگشته و خونین جگرم

جنگ هفتاد و دو ملت همه همه عذر بنه *** چو ندیدید حقیقت در افسانه زدند

شهادت چیست؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از دست منه تفنگ تا پیروزی *** ننگ است دمی درنگ، تا پیروزی

دانی چه بود پیام یاران شهید *** این است که جنگ، جنگ تا پیروزی

چهاردهم فروردین 65/ امضاء

این خرقه به سوی جامه ات خواهم داد *** بی رقفه جواب نامه ات خواهم داد

ای نامه ناتمام سوگند به عشق *** با رفتن خود ادامه ات خواهم داد

چهاردهم فروردین 65/ امضاء
شهادت چیست؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به نام خدا

بود درد من و درمانم از دوست *** بود وصل من و حجران از دوست

اگر قصابم از تن برکنه پوست *** جدا هرگز نگردد جانم از دوست

نهم اسفند 64/ امضاء

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آنانکه محیط فضل و آداب شدند *** در جمع کسان اصحاب شدند

ره زین شب تاریک نبردند به پیش *** گفتند افسانه ای در خواب شدند

چهاردهم فروردین65/ امضاء

«خیام»

با لشگر خصم، روبرو خواهم شد *** چون تیر به سینه عدو خواهم شد

بین نعش سیپده را بغل خواهم زد *** نستوه به خود نخواهی او خواهم شد

چهاردهم فروردین65/ امضاء



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده