متنی شیوا از نامه به یادگار مانده از «شهید علی آقارضایی» را در سالروز شهادتش می خوانید؛
چهارشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۰۸
با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی خدمت پدر و مادر گرامی و بهتر از جانم سلام می رسانم. خدمت یکایک خواهرها و برادرهایم سلام می رسانم. امیدوارم حالتان خوب باشد و هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید. من سلامتی و شادکامی شما عزیزان است.خدمت خواهرم فاطمه نور چشم سلام می رسانم. خواهر جان امیدوارم حالت خوب باشد و هیچ گونه ناراحتی از بابت برادر خود این بنده حقیر علی نداشته باشی.
شهید

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید علی آقارضایی/ دهم شهریور 1342، در روستای مرانک از توابع شهرستان دماوند دیده به جهان گشود. پدرش احمد، کشاورز بود و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. شانزدهم مرداد 1362، با سمت مسئول گروهان در عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.

متنی خواندنی از نامه شهید «علی آقارضایی» که از جبهه نبردهای برای خانواده اش نوشته است را در ادامه می خوانید؛

شهید

بسمه تعالی

از جانب من ببری رویش

با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی خدمت پدر و مادر گرامی و بهتر از جانم سلام می رسانم. خدمت یکایک خواهرها و برادرهایم سلام می رسانم. امیدوارم حالتان خوب باشد و هیچ گونه ناراحتی نداشته باشید. من سلامتی و شادکامی شما عزیزان است.

خدمت خواهرم فاطمه نور چشم سلام می رسانم. خواهر جان امیدوارم حالت خوب باشد و هیچ گونه ناراحتی از بابت برادر خود این بنده حقیر علی نداشته باشی.

خواهر جان تو در زندگی بسیار مظلوم بودی و مظلوم ها همیشه زیردست هستند به پناه خدا و خواهر جان و مادر جان و دیگر افراد خانواده آرزوی شادکامی یکایک شما را از درگاه پرودگار متعال خواستارم.

امیدوارم از بابتم به هیچ وجه ناراحت نباشید، ناراحت از آنم که روزی شما عزیزان بخواهید برای دل تنگی برایم بگوئید گریه کنید و روزی خبر رسد و قلبم جریمه دار شود. به همه شما عزیزان بگویم مرا ببخشید که روزی در کنار شما بودم و اسباب اذیت و آزار شما بودم.

از شما عزیزان طلب مغفرت را دارم. ای عزیزان اگر از احوال این بنده خاروذلیل خدا خواسته باشی. حالم بسیار خوب است و هیچ گونه ناراحتی ندارم، الان که این نامه را برای شما عزیزان می نویسم. ساعت یازده و نیم روز دوشنبه بیستم تیر 1362 روز آخر ماه رمضان است.

و با یکی دیگر از برادران دماوند توی سنگر نشسته ایم و بسیار خوشحال هستیم. بچه ها دماوند اینجاد زیاد هستیم و اکثر اوقات پیش هم هستیم همه با هم خوبیم یکی از بچه های بیوک است به نام خیرالله رجبعلی مادر جان در هجدهم تیر بود از پادگان امام حسین(ع) تقسیم بندی شدیم و ساعت حدود شش بعدازظهر سوار مینی بوس شدیم.

و به راه آهن رفتیم و از آنجا ساعت هفت سوار قطار شدیم، قطار حرکت کرد و ما شاهد مناظر غروب دلگیر آفتاب و بدرقه دوتن از یارات بودیم.

مادر جان دلگیر نباش جای دارد برات بگویم در روز چهارشنبه پانزدهم تیر که در پادگان امام حسین علیه السلام بودیم.

به امید زیارت کربلای حسین(ع)

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده