به مناسبت سالروز «شهادت» زندگی نامه «شهید ایوب سیل سپور» منتشر شد؛
بعد از برگزاری مراسم دعای کمیل برای احداث خاکریز و استحکامات خطوط مقدم راهی خط شدند که در همان شب این شهید عزیز در بالای لدر خود مشغول احداث استحکامات بود که مورد اثابت ترکش خمپاره صدامیان از ناحیه گردن قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد که خداوند متعال به ما توفیق بدهد که تا زنده هستیم ادامه راه این عزیزان باشیم و مرگ ما را همچون آنها شهادت در راه خودش قرار دهد .
شهید ایوب سیل سپور

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید ایوب سیل سپور در تاریخ هفتم شهریور ماه 1347 در یکی از روستاهای ورامین بنام حاجی آباد سالار در یک خانواده مستضعف و مومن روستائی که از محبان ائمه اطهار بوده اند دیده به جهان گشود.

و دوران طفولیت را با رنج و زحمت پدر و مادر سپری نمود و در سن شش سالگی خانواده شان به یکی دیگر از روستاهای مرکزی ورامین بنام روستای کهنک مهاجرت نموده اند و ایوب در این روستا به مدرسه راه پیدا کرد.

و تا دوم راهنمائی تحصیلات را ادامه داد و در حین تحصیل در کارهای بسیج و انجمن اسلامی و مسجد همراه با دیگر دوستانش فعالیت می نمود و از نیروهای فعال بسیج و انجمن اسلامی بود.

و در زمستان سال 62 با اینکه در سنین پائینی بود عازم جبهه های نبرد شد که به مدت پنج ماه در کردستان مشغول خدمت بود که در این مدت به علت فعالیتهای چشمگیری که در پایگاه داشت نبود.

او در پایگاه و انجمن اسلامی کاملا محسوس بود و بچه ها از نبود او رنج میبردند و وقتی که دو نفر از همرزمان او به نام شهید حسیت تاجیک و احمد ملک آبادی در موسیان و عملیات بدر به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

بارها و بارها اظهار میکرد که من بعد از حسین و احمد دیگر نمی توانم اینجا بمانم و می خواهم به جبهه بروم و راه آنان را ادامه دهم تا شهید شوم و نزد آنان بروم و در اوایل مهر ماه سال 62 از طریق جهاد مهران عازم جبهه های نبرد شد.

و مدتی در جزایر مجنون همراه با دیگر سنگر سازان بی سنگر دوره آموزش سی رزمی ( راننده لدر و بلدزر ) به پایان رساند و به عنوان سنگر ساز بی سنگر در جبهه های نبرد مشغول رزم بی امان با صدامیان کافر شد.

در عملیات پیروزمند والفجر 8 شرکت نمود و بر اثر بمباران شدید شیمیائی صدامیان کافر مجروح شیمیائی شدند که تمام پوست بدن او سیاه شد و هرچه فرماندهان او جهت معالجه اسرار می کردند که به تهران مراجعت کند نپذیرفت.

و در جبهه در حین انجام وظیفه خود را معالجه نمود و یکبار دیگر در خرداد ماه سال 65 ترکش به صورت ایشان اثابت نمود که باز هم علی رغم اسرار فرماندهانش جهت معالجه حتی به بیمارستان اهواز نیز مراجعه نکرد و در فاو خودش را معالجه نمود.

و سپس که برای شرکت در عملیات کربلای یک عازم مهران همراه با دیگر همرزمانش شد و در آنجا شبها مشغول احداث خاکریز های مقدماتی بودند که شب جمعه ششم تیر 1365 بعد از برگزاری مراسم دعای کمیل که آنشب هم سنگر سازان بی سنگر در آن تاریکیهای سنگر توسل به امام موسی بن جعفر پیدا کرده بودند.

بعد از برگزاری مراسم دعای کمیل برای احداث خاکریز و استحکامات خطوط مقدم راهی خط شدند که در همان شب این شهید عزیز در بالای لدر خود مشغول احداث استحکامات بود که مورد اثابت ترکش خمپاره صدامیان از ناحیه گردن قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد که خداوند متعال به ما توفیق بدهد که تا زنده هستیم ادامه راه این عزیزان باشیم و مرگ ما را همچون آنها شهادت در راه خودش قرار دهد .

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده