شنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۳۲
آن شبی را که قرار بود همه ی اعضاء خانواده برای لبیک گفتن به پیام حضرت امام عازم جبهه شوند . همگی نشسته بودیم و برای دفاع در خانه جمع شده بودیم. حاج حسن مظفر ناگهان رو کرد و گفت: در هنگامی که چشمان مهربانش که برقی از رشادت داشت
گفتگویی صمیمانه با مادر شهید حسن مظفر
به گزارش نوید شاهد شهرستانهای استان تهران: شهید حسن مظفر/ بيست و نهم ارديبهشت 1334، در شهرستان ملاير چشم به جهان گشود. پدرش رحم خدا و مادرش کوکب نام داشت. تا پایان دوره كارشناسی در رشته حقوق درس خواند. كارمند دانشگاه بود. ازدواج كرد و صاحب يک پسر و دو دختر شد. از سوی سپاه پاسداران در جبهه حضور يافت. ششم مرداد 1367 ، در اسلام آباد غرب توسط گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. پيكر او را در گلزار شهدای شهرستان پاكدشت به خاک سپردند. برادرانش علی و رضا نیز شهید شده اند.

روایتی مادرانه از شهید «حسن مظفر» آنچه در پرونده فرهنگی شهید در بنیاد شهید درج شده است را در ادامه می خوانید:

آن شبی را که قرار بود همه ی اعضاء خانواده برای لبیک گفتن به پیام حضرت امام عازم جبهه شوند . همگی نشسته بودیم و برای دفاع در خانه جمع شده بودیم . حاج حسن مظفر ناگهان رو کرد و گفت: در هنگامی که چشمان مهربانش که برقی از رشادت داشت، و چهره ی خندانش که گرچه می خندید ، اما احساسی عمیق از اندیشه ای جدی بر ان نشسته بود : مادرم ، ما می رویم و شما هم فردا صبح به امام به گلزار شهدا میروی و سه تا قبر به این مقدار برای ما آماده می کنی.
در این هنگام او با دستان مهربانش، اندازه قبرها را نشان می داد . آنگاه ادامه داد: وقتی ما را آوردند به نوبت و به ترتیب سن اول من ... بعد برادرم علی .... و بعد هم برادرم رضا را دفن می کنی. حاج حسن در روز بیست و نهم اردیبهشت هزار و سیصد و سی و چهار در ملایر بدنیا آمد.

گفتگویی صمیمانه با مادر شهید حسن مظفر

در طول تحصیلش همیشه شاگرد ممتاز کلاس و عزیز معلمها و همشاگردی هایش بود. سخت کوش بود و تا کاری را که شروع کرده بود به اتمام نمی رساند آنرا راها نمی کرد. عاشق حق و حقیقت بود و همیشه می گفت: شیرین ترین لحظات زندگی من زمانی است که مستضعفی به حقش برسد، یا من بتوانم حقش را ادا کنم ...
او با همه ی معلوماتی که داشت فروتن و محبوب بود و در نمازهای جمعه و جماعت حضوری فعال و جدی داشت . او در سال پنجاه و شش در رشته ی ریاضی وارد دانشگاه شد اما چون در مسائل سیاسی و مبارزات انقلابی فعالیت می کرد ادامه تحصیل او به 11 سال بعد ، تا قبل از شهادتش طول کشید.
گفتگویی صمیمانه با مادر شهید حسن مظفر

سازش ناپذیری او با ضد انقلاب و سرمایه دارها زبانزد خاص و عام بود و در این راه هرگز از پا نمی نشست و افتخار می کرد . حاج حسن سر نترسی داشت. چه قبل ، چه بعد از انقلاب فعالیت چشمگیری کرده بود ، در اکثر عملیاتهای بزرگ شرکت کرده و چندین بار هم مجروح و به خانه بازگشته بود. ولی هر بار، به محض بهبودی دوباره به سوی خصم می شتافت.

شهید ، در آزادی بوکان ، سقز و مهاباد نقش بسزایی داشت که همیشه از زبان دیگران شنیده می شد و او خودش از آنها دم نمی زد. اکنون سه فرزند برومند او ، مریم و زهرا که شهید حاج حسن در وجود آنها منعکس می باشد.
حاج حسن ، تحمل هیچ گونه کوتاهی و بی مسئولیتی در کارها نداشت و هر که را چنین می دید شدیداًسرزنش می کرد. شاید به این خاطر بود که خودش فردی بود مدیر ، مدبر و مسئولیت پذیر او مسئولیت های زیادی داشت که در مجموع طاقت فرسا و سنگین بودند.
گفتگویی صمیمانه با مادر شهید حسن مظفر

مسئول امور اداری و عضو انجمن اسلامی دانشگاه ابوریحان ، عضو هیئت علمی رسیدگی به تخلفات اداری همان دانشگاه ، بازرس زندان قصر و زندان اوین ، مسئول رسیدگی به امور مالی بنیاد شهید و عضو ستاد نماز جمعه بود .
و مهمتر از تمام اینها به عنوان یک جوان مسلمان ، مسئول حفظ و حراست از انقلاب اسلام و این آخری را با تمام گوشت و پوستش احساس می کرد .

حاج حسن یکبار با بدن و صورتی که در عملیات خیبر مجروح و شیمیایی شده بود و بینایی چشمهایش را از دست داده بود ، نزد ما بازگشت . مدتها نابینا بود و مجروح ، اما روحش استوارتر از همیشه . چنان استوار که به محض بهبود باز هم برخاست ...
و چنین بود به او الهام شده بود و همانگونه که خواسته بود او و برادرانش را در محلی پیشگویی شده و در مزارهایی که مشخص نموده بود ، به خاک سپرده شد و به دو برادر شهیدش پیوست.

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده