به مناسبت سالروز آسمانی شدن شهید
مادرم؛ از تو نیز می خواهم اگر من شهید شدم در نزد مردم گریه نکنید. چون که فرزندتان فدای اسلام شده است و من می دانم که داغ جوان سخت است. از تو می خواهم همانند زهرا صبر کنی پهلو شیر شکستن دندان پدرش را خورد کردند.
شهید محسن سلیمانی

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید محسن سلیمانی/ سوم شهریور 1349، در شهرستان ورامین به دنیا آمد. پدرش جعفر و مادرش مریم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سیزدهم اردیبهشت 1365، در فکه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در منطقه بر جا ماند و چهارم مرداد 1381، پس از تفحص در گلزار شهدای روستای باغ خواص تابعه زادگاهش به خاک سپرده شد.

کلام مقدس شهید محسن سلیمانی را در وصیت نامه اش بخوانید؛

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ

هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده مپندار، بلكه زنده‌اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند.

عاشقان را سر ژولیده به پیکر عجب است *** تن بی سر نه عجب داشتن سر عجب است

با عرض سلام خدمت مجری عالم بشریت امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و با درود و سلام به رزمندگان اسلام که واقعاً اسلام را یاری می کنند.

و با سلام خدمت کلیه خانواده های شهدا، و با سلام به امت حزب الله لحظه ای وصیت نامه خود را شروع می کنم، که صدای اذان به گوش می رسد و این عاشقان به سوی خدا می روند.

اول صحبتم را با مردم همیشه در صحنه شروع می کنم، امت حزب الله فرزند او به گوش می رسد، به پا خیزید و حسین زمان را یاری کنید و مسجد ها را پر کنید.

از عبادت خود دست نکشید و در پشت جبهه نیز کار کنید کمی صحبت با این بسیجی ها دارم؛ ای فرزندان حسین مردم را از دست خود ناراحت نکنید وآنها را تشویق به جبهه رفتن کنید و پایگاه ها را خالی نکنید.

وصیت نامه «شهید محسن سلیمانی»؛


کمی صحبت با خانواده خود دارم؛ مخصوصاً مادر و پدرم، نکند اگر من شهید شدم در نزد مردم گریه کنید، از تو می خواهم صبر و استقامت کنی.

پدرم؛ افتخار کنی که چنین فرزندی داشتی و فدای اسلام کردی. پدرم از خدا می خواهم که به تو صبر بدهد. مادرم؛ از تو نیز می خواهم اگر من شهید شدم در نزد مردم گریه نکنید.

چون که فرزندتان فدای اسلام شده است و من می دانم که داغ جوان سخت است. از تو می خواهم همانند زهرا صبر کنی پهلو شیر شکستن دندان پدرش را خورد کردند.

همسرش را شهید کردند و تمام فرزندان او و اهل بیتش را شهید و اسیر کردند. و برادرانم از تو می خواهم که صبر و استقامت کنید، نکند که من شهید شدم اسلحه ام به زمین بیفتد و در کار خیر خود عجله کن.

برادرام، پدر و مادر را از دست خود راضی کن من که نتوانستم آنها را از دست خود راضی کنم، برادر جان پدر و مادر به گردن من و تو بسیار حق دارند.

پدرم مجالس من سبک بگیرید و جنازه من را در امامزاده خودمان دفن کنید./ والسلام/ جنگ، جنگ تا پیروزی

مادر منشین چشم به راه بر گذر امشب *** بر خانه پر مهر تو دیگر نیام

آسوده و آرام و مکن فکر مرا هیچ *** که بر خانه این در دیگر پنچه نسیام

با خواهر من نیز مگیرد و به کجا رفتنیست *** که او تازه جوان است تحمل نتوان کرد

پیراهن من را بر در خانه بیاویز *** تا مردم این شهر بدانند پسرن نیست

خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار/ از عمر من بکاه و بر عمر او بیفزا

رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده