مناجات «شهید سیداحمد موسویان»در وصیت نامه اش
به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ سید احمد موسویان/ بیست و ششم شهریور 1340، در شهرستان ورامین چشم به جهان گشود. پدرش سیدعلی اصغر، کارمند شهربانی بود و مادرش رقیه نام داشت. تا چهارم متوسطه درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سی ام فروردین 1365، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در سیدفتح الله به خاک سپردند.
کلام شهید سیداحمد موسویان که در وصیت نامه اش قرار گرفته است را در ادامه بخوانید؛
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند، مرده مپندار، بلكه زندهاند كه نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
آل عمران -169
به نام خدا، خدائی که محمد رسول اوست و او را که با مرگ به فاصله چند تار عنکبوت فاصله داشت نجات داد. خدائی، که تمام هستی و نیستی سر تعظیم و کرنش بسویش فرود می آوردند.
خدائی، که حضرت نوح، عیسی، موسی، ابراهیم و محمد(ص) را فرستاده است تا به ما راه راست. راه نجات بخش از ذلتها و بدبختیها و بت پرستیها و شرک پرستیها را به ما بیاموزند.
تا به ما صبر و استقامت و بردباری و گذشت و تواضع و اخلاص، تقوا و پرهیزگاری ایمان، شهامت، شجاعت و شهادت مرا بیاموزند، تا هستیها و نیستها را بیاموزند و محمد(ص) را نبی خود قرار داد تا به مناسبترین و کاملترین و آخرین دین یعنی دین اسلام را به ما بشناسند و از گرداب عصر ما را نجات دهند و ما را به راه ولایت انبیاء روشن بسازند.
بار خدایا: چه کنم، چه سختی مرا در برگرفته چشمانم از اشک حلقه زده و گلویم را بغض گرفته است. بار خدایا: نمی دانم چه کنم، ز کجا روم، هر دم که خواستم ناامید شوم با نام پاک تو امیدوارتر شدم و قلبم آرام گرفت.
بار خدایا: ای معبودا، یکتای من، مرا ببخش که سخت در عذابم، گناهم بس سنگین است. بار خدایا: قلبم همچون سنگ سخت و سفت و سیاه است بتابان از آن نور پرتو افکت که جلا دهنده قلبهاست.
بار خدایا: سینه ام را سپر می کنم، خصم، می گشایم چشمانم را می بینم و دور نمای افق را که بر سینه آسمان با خون شهادت را می نگرد و با نام پاک حسین(ع) و عاشقانش به راه جان می دهند. هر دم که از افق عشق به معشوق می نگرم حسینم را در می یابم که از دور صدایم می زند.
مادرم: مادرم گریه مکن که دلم سخت در عذاب است. گریه مکن که حسینم در انتظار است. گریه مکن که مهدی در انتظارست.
مادرم : می دانم که برایت سخت است، مادرم حلالم کن، مادرم حلالم کن حلالم کن که صبورم سر رسیده، کاروان عاشقان بسوی دیار معشوق پیوسته اند، بنگر و ببین آن گل نشگفته است که پرپر نشود. از این جهان باز رفت در جهان دیگری ساخت خانه ای.
خدایا: من سرباز خونبار امام هستم، من عشق ولایت دارم، من پیرو اسلام و من ز جان بر کف تقدبم به خدایم، من پروانه شمع وجود عشق هستم، من به پایش خاکستر می گردم.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران