نگاهی بر زندگی نامه شهید مصطفی علی بابایی؛ به مناسبت سالروز شهادت
يکشنبه, ۰۳ دی ۱۳۹۶ ساعت ۱۶:۱۵
مهمان را عزیز بدارید گرچه کافر باشد زیرا میهمان حبیب خداست این مادرم به تمام مردم بگوئید که ما به خاطر آسایش آنها به جبهه رفته ایم و تن خود را درجلوی سرب قرار داده ایم... باشد که راه حسین ع را پیش بگیرند و زینب وار با مشکلات بسازند...
نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ جراحکم فی سبیل الله و من قتل منکم فانه شهید: جراحاتی که بر شما وارد می‌شود در راه خداست و هر کس از شما کشته شود، شهید است.
از تولد تا شهادت
نام: مصطفي علي بابايي
از تولد تا شهادت
نام: مصطفي علي بابايي
نام پدر: رمضان علي
تاريخ تولد: هشتم دی 1339
محل تولد: شهريار
شغل : سرباز وظيفه
ميزان تحصيلات: ديپلم
رشته تحصیلی: اقتصاد
وضعيت تأهل : مجرد
تاريخ شهادت: سوم دی 1360
محل شهادت: بستان
مزار: بهشت زهرا (تهران)
تاریخ شهادت : سوم دی 1360
نام عملیات : فتح المبین
نحوه شهادت : اصابت ترکش
محل شهادت : جبهه بستان
نشانی مزار: امامزاده اسماعیل شهریار
مدت حضور درجبهه : 5 الی 6 ماه
تاریخ آخرین اعزام : آبان سال 1360
ارگان اعزام کننده : ارتش هوا برد شیراز
یگان خدمتی : راننده توپ 106
آخرین مسئولیت در جبهه : راننده توپ 106 و دیده بان
در زمستان سال 1339 در خانواده اي فقير در شهريار به دنيا آمد.در سن 6 سالگي راهي سنگر علم و دانش گرديد و با تلاشي قابل تقدير مقطع دبستان را با موفقيت به پايان رساند.دوره راهنمايي را در مدرسه آبان و مقطع دبيرستان را در مدرسه امام خميني (ره)شهريار پشت سر گذراند و موفق به دريافت مدرك ديپلم گرديد .
شهيد مصطفي علي بابايي هنوز 12 سال بيشتر نداشت كه شروع به نماز خواندن كرد و روزه هايش را نيز هر سال مرتب و كامل مي گرفت او در مقاله نويسي تبحر خاصي داشت و انشاء را به زيبايي پردازش مي كرد .در دوران انقلاب اسلامي يكي از فعاليت هاي مهم ايشان شعار نويسي بر روي ديوارها بود و فعاليت مهم ديگر ايشان حضور فعال در تظاهرات هاي ضد رژيم ظالم پهلوي بود.
با شروع جنگ تحميلي به همراه برادران جهاد سازندگي به مدت دو ماه به ماهشهر آبادان رفت و در پشت جبهه به رزمندگان خط مقدم ياري مي رساند.بعد از بازگشت براي انجام خدمت سربازي راهي پادگان لشكرك شد و پس از طي دوره آموزشي به هوابرد شيراز منتقل گرديد و چهار ماه بعد به اهواز و از آنجا به دهلاويه رفت تا به همراه ديگر رزمندگان اسلام به متجاوزان بعثي درسي فراموش نشدني بدهد.ماه ها در هويزه به دفاع از سرزمين مشغول بود تا اين كه در دي ماه سال 1360 در منطقه بستان به فيض شهادت نائل گرديد .
نکات برجسته در زندگی شهید :
الف ) فعالیتهای مهم عبادی و معنوی : فعالیت د رمساجد در تمام امور
ب) فعالیتهای مهم سیاسی و اجتماعی :
فعالیت های مستمر در راه جمهوری اسلامی و انقلاب
ج)فعالیتهای مهم علمی ، فرهنگی و هنری:نقاشی و قاری قرآن
د) ویژگیهای بارز اخلاقی ( با ارائه نمونه رفتاری ) :
بسیار با تعصب و غیرتمند – مردم دار – دلسوز و فعال و زحمتکش
فرازهایی ازوصیت نامه :
به خواهرانم توصیه میکنم که رسالت فاطمه و زینب را ادامه دهند با منافقین ارتباط نداشته باشند و سخنانشان را گوش ندهند و به مادر خدمت کنند و مراقب او باشند .
مهمان را عزیز بدارید گرچه کافر باشد زیرا میهمان حبیب خداست این مادرم به تمام مردم بگوئید که ما به خاطر آسایش آنها به جبهه رفته ایم و تن خود را درجلوی سرب قرار داده ایم.
باشد که راه حسین ع را پیش بگیرند و زینب وار با مشکلات بسازند.
خاطراتی از فرخ امینی مادر گرامی شهید مصطفی علی بابایی:
قبل از جنگ تحمیلی غروب هوا تاریک شده بود همه خانواده توی منزل بودیم حتی دامادم که هنوز سر زندگیشان نرفته بودند از طرف کمیته صدای مهیبی آمد و برقها قطع شد مصطفی پای برهنه از وسط ما توی تاریکی رفت و ما گفتیم مصطفی کجا او چیزی نگفت رفت .بعد از یکی دو ساعت با یک اسلحه آمد گفتیم پس چرا پا برهنه چرا جواب ندادی گفت پس شعاری که میدادیم الکی بود ما همه سرباز توایم خمینی.
منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهرانتاريخ تولد: هشتم دی 1339
محل تولد: شهريار
شغل : سرباز وظيفه
ميزان تحصيلات: ديپلم
رشته تحصیلی: اقتصاد
وضعيت تأهل : مجرد
تاريخ شهادت: سوم دی 1360
محل شهادت: بستان
مزار: بهشت زهرا (تهران)
تاریخ شهادت : سوم دی 1360
نام عملیات : فتح المبین
نحوه شهادت : اصابت ترکش
محل شهادت : جبهه بستان
نشانی مزار: امامزاده اسماعیل شهریار
مدت حضور درجبهه : 5 الی 6 ماه
تاریخ آخرین اعزام : آبان سال 1360
ارگان اعزام کننده : ارتش هوا برد شیراز
یگان خدمتی : راننده توپ 106
آخرین مسئولیت در جبهه : راننده توپ 106 و دیده بان
در زمستان سال 1339 در خانواده اي فقير در شهريار به دنيا آمد.در سن 6 سالگي راهي سنگر علم و دانش گرديد و با تلاشي قابل تقدير مقطع دبستان را با موفقيت به پايان رساند.دوره راهنمايي را در مدرسه آبان و مقطع دبيرستان را در مدرسه امام خميني (ره)شهريار پشت سر گذراند و موفق به دريافت مدرك ديپلم گرديد .
شهيد مصطفي علي بابايي هنوز 12 سال بيشتر نداشت كه شروع به نماز خواندن كرد و روزه هايش را نيز هر سال مرتب و كامل مي گرفت او در مقاله نويسي تبحر خاصي داشت و انشاء را به زيبايي پردازش مي كرد .در دوران انقلاب اسلامي يكي از فعاليت هاي مهم ايشان شعار نويسي بر روي ديوارها بود و فعاليت مهم ديگر ايشان حضور فعال در تظاهرات هاي ضد رژيم ظالم پهلوي بود.
با شروع جنگ تحميلي به همراه برادران جهاد سازندگي به مدت دو ماه به ماهشهر آبادان رفت و در پشت جبهه به رزمندگان خط مقدم ياري مي رساند.بعد از بازگشت براي انجام خدمت سربازي راهي پادگان لشكرك شد و پس از طي دوره آموزشي به هوابرد شيراز منتقل گرديد و چهار ماه بعد به اهواز و از آنجا به دهلاويه رفت تا به همراه ديگر رزمندگان اسلام به متجاوزان بعثي درسي فراموش نشدني بدهد.ماه ها در هويزه به دفاع از سرزمين مشغول بود تا اين كه در دي ماه سال 1360 در منطقه بستان به فيض شهادت نائل گرديد .
نکات برجسته در زندگی شهید :
الف ) فعالیتهای مهم عبادی و معنوی : فعالیت د رمساجد در تمام امور
ب) فعالیتهای مهم سیاسی و اجتماعی :
فعالیت های مستمر در راه جمهوری اسلامی و انقلاب
ج)فعالیتهای مهم علمی ، فرهنگی و هنری:نقاشی و قاری قرآن
د) ویژگیهای بارز اخلاقی ( با ارائه نمونه رفتاری ) :
بسیار با تعصب و غیرتمند – مردم دار – دلسوز و فعال و زحمتکش
به خواهرانم توصیه میکنم که رسالت فاطمه و زینب را ادامه دهند با منافقین ارتباط نداشته باشند و سخنانشان را گوش ندهند و به مادر خدمت کنند و مراقب او باشند .
مهمان را عزیز بدارید گرچه کافر باشد زیرا میهمان حبیب خداست این مادرم به تمام مردم بگوئید که ما به خاطر آسایش آنها به جبهه رفته ایم و تن خود را درجلوی سرب قرار داده ایم.
باشد که راه حسین ع را پیش بگیرند و زینب وار با مشکلات بسازند.
خاطراتی از فرخ امینی مادر گرامی شهید مصطفی علی بابایی:
قبل از جنگ تحمیلی غروب هوا تاریک شده بود همه خانواده توی منزل بودیم حتی دامادم که هنوز سر زندگیشان نرفته بودند از طرف کمیته صدای مهیبی آمد و برقها قطع شد مصطفی پای برهنه از وسط ما توی تاریکی رفت و ما گفتیم مصطفی کجا او چیزی نگفت رفت .بعد از یکی دو ساعت با یک اسلحه آمد گفتیم پس چرا پا برهنه چرا جواب ندادی گفت پس شعاری که میدادیم الکی بود ما همه سرباز توایم خمینی.
نظر شما
